گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه کتاب نفیس (القطره)
جلد دوم
بخش یازدهم: مناقب حضرت امام جواد صلوات اللَّه علیه




قطره اي از دریاي مناقب ابی جعفر
حضرت محمّد بن علی ، جواد الأئمّه
صلوات اللَّه علیه
--------------------------------------------------
ص: 704
ص: 705
ی م د س ی ون : وب ا د مّ ح م ، ن س ح ن ب ی ل ع ا م ه ی ل ع م لا س ل ا ی م د ی ا م ر ف « ل ئ لا د ه م ا م لإ ا » 1 - وب ا ر ف ع ج د مّ ح م ن ب ر ف ع ج ي ر ب ط ر د / 1100:
امام جواد علیه السلام کودکی دو سال و یک ماهه بود که چهره زیبایش گندمگون بود، عدّه اي ناباوران و تشکیک ورزان -
که خدا لعنتشان کند - می گفتند: - العیاذ باللَّه - آن حضرت از امام رضا علیه السلام نیست؛ بلکه از غلام او ، بنام سفیف سیاه
است . و می گفتند: از لؤلؤ است .
این در حالی بود که امام رضا علیه السلام در خراسان و در نزد مأمون بود، آنان امام جواد علیه السلام را به مکّه نزد قیافه
شناسان بردند تا نسب او را شناسایی نمایند ، آنان در اجتماع مردم در مسجد الحرام آن کودك زیبا را به قیافه شناسان نشان
دادند .
وقتی قیافه شناسان به آن حضرت با دیده دقیق و تیزبین خود نگاه کردند محو جمال آن حضرت شدند، با رو به سجده افتادند.
آنگاه برخاسته و رو به آن ناانصافان کرده و گفتند: واي بر شما! آیا کودکی را که همانند ستاره درخشان و نور فروزان است
به امثال ما نشان می دهید؟
سوگند به خدا! او داراي حسبی نیکو، نژادي پاك و خالص است، سوگند به خدا! نطفه او بجز در صلب هاي نیکو و رحم
هاي پاك، پرورش نیافته است، سوگند به خدا! او جز از فرزندان امیر مؤمنان علی علیه السلام و رسول خدا صلی الله علیه وآله
وسلم نیست، برگردید و از خداوند پوزش طلبیده و استغفار نمایید و در
ص: 706
مورد همچو فرزندي شکّ و تردید ننمایید .
در این هنگام وجود نازنین امام جواد علیه السلام - که کودکی دو ساله و یک ماهه بود - لب به سخن گشود و با زبانی که از
شمشیر برّان تر بود با فصیح ترین بیان فرمود:
الحمدللَّه الّذي خلقنا من نوره بیده ، واصطفانا من بریّته ، وجعلنا أمناءه علی خلقه ووحیه . معاشر الناس ، أنا محمّد بن علیّ
الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن علیّ سیّد العابدین بن الحسین الشهید بن أمیرالمؤمنین علیّ بن أبی
طالب علیهم السلام وابن فاطمه الزهراء علیها السلام وابن محمّد المصطفی صلی الله علیه وآله وسلم ففی مثلی یشکّ ؟ وعلیَّ
وعلی أبويَّ یفتري واُعرض علی القافه؟
سپاس خدایی را که ما را با دست قدرت خویش از نور خود آفرید و از میان مخلوقاتش برگزید و ما را امین بر وحی خود و بر
مردم قرار داد .
اي مردم! من محمّد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن علی سیّد العابدین بن الحسین الشهید
بن امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب علیهم السلام هستم ، من فرزند فاطمه زهرا علیها السلام و فرزند محمّد مصطفی صلی الله
علیه وآله وسلم هستم . آیا در نسب همچو من (که داراي چنین نسب والایی هستم) شکّ و تردید راه دارد ؟ آیا بر من و پدر
و مادر من افترا بسته و به قیافه شناسان ارائه می شود ؟
حضرت فرمود :
واللَّه ! إنّنی لأعلم بأنسابهم من آبائهم ، إنّی واللَّه ، لأعلم بواطنهم وظواهرهم ، وإنّی لأعلم بهم أجمعین ، وما هم إلیه صائرون ،
أقوله حقّاً ، واُظهره صدقاً وعدلًا ، علماً ورّثناه اللَّه قبل الخلق أجمعین ، وبعد بناء السماوات والأرضین . وأیم اللَّه ، لولا تظاهر
الباطل علینا ، وغلبه دوله الکفر ، وتوثّب أهل الشکوك والشرك والشقاق علینا ، لقلت قولًا یتعجّب منه الأوّلون والآخرون .
سوگند به خدا ! من به نژاد و نسب شما از پدرانتان آگاه تر هستم، سوگند به
ص: 707
خدا! من به باطن و ظاهر شما آگاهم، و از همه آنها و از تمام افکارتان و آنچه در پیش دارید آگاهم، این مطلب را با حقّ و
واقعیّت می گویم و با راستی و عدل آن را آشکار می نمایم، که این دانشی است که خداوند متعال آن را پیش از آفرینش
همه مخلوقات و پس از بناي آسمان ها و زمین ها به ما ارزانی داشته است .
سوگند به خدا! اگر نبود که اینک باطل بر ما چیره گشته و غلبه با دولت کفر است و حرکت ناباوران ، مشرکان و سرکشان بر
علیه ماست سخنی را ابراز می کردم که پیشینیان و آیندگان در شگفت می شدند.
آنگاه آن حجّت خدا دست مبارك خود را بر دهان خویش گذاشته، سپس به خویشتن خطاب فرمود : اي محمّد ! آرام و
فَاصْبِرْ کَما » : خاموش باش و سکوت اختیار کن! آنسان که پدران تو سکوت اختیار کردند ، و این آیه شریفه را تلاوت فرمود
؛ (1) «... صَبَرَ اُولُوا الْعَزْمِ مِن الرُّسُلِ وَلاتَسْتَعْجِلْ لَهُمْ
.«... پس صبر کن آن گونه که پیامبران اولوالعزم صبر کردند و براي (عذاب) آنان شتاب مکن »
در این هنگام مردي که در کنار حضرتش بود آمد و دست مبارکش را گرفت و او را از میان جمعیّت عبور می داد و مردم
براي او کوچه باز می کردند.
اَللَّهُ أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ » : راوي گوید: دیدم که بزرگانی از اطرافیانش به آن حضرت نگاه می کنند و این آیه را می خوانند
«!؟ خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد » ؛ (2) « رِسالَتَه
پرسیدم: اینان چه کسانی هستند؟
گفتند: گروهی از طایفه بنی هاشم از فرزندان عبدالمطلب هستند.
راوي گوید: این خبر به محضر مبارك امام رضا علیه السلام رسید و آن حضرت از رفتاري که آن ناباوران با فرزند عزیزش
داشتند ، آگاه شد .
در این حال حضرت ، خداي را سپاس فرمود، آنگاه روي مبارك به برخی
. -1 سوره احقاف ، آیه 35
. -2 سوره انعام ، آیه 124
ص: 708
از حاضرین از شیعیان خویش نموده و فرمود:
آیا می دانید به همسر حضرت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، ماریه قبطیّه چه تهمتی زدند ؟ و به هنگام ولادت فرزندش
ابراهیم بن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم چه افترایی به او بستند؟
( آنگاه این قصّه را با همه تفصیلش بیان فرمود . ( 1
آمده است: علی بن عبیده گوید: حکیمه، دختر امام کاظم علیه السلام فرمود : « الثاقب فی المناقب » 2 - در کتاب / 1101
نزدیک زایمان خیزران، همسر امام رضا علیه السلام بود ، من و قابله اي در اتاق خیزران حضور داشتیم ، امام رضا علیه السلام
درب آن را بر روي ما بست. شب هنگام ، درد زایمان خیزران شدید شد ، از طرفی چراغ اتاق هم خاموش شد، ما از این امر
ناراحت شدیم، ولی دیري نپایید که چهره ماه امام جواد علیه السلام طلوع نمود و اتاق را غرق در نور نمود.
به مادرش گفتم: خداوند تو را از نور چراغ بی نیاز نمود.
آن نوزاد مبارك در تشتی نشست و جسم نازنینش را پرده نازکی همچون تور پوشانده بود.
بامدادان امام رضا علیه السلام تشریف فرما شد، او را در گهواره اي گذاشت و به من فرمود:
مواظب او باش و از کنار گهواره دور نشو!.
حکیمه گوید: من به پرستاري آن حضرت مشغول بودم، وقتی سه روزه شد، چشمانش را به سوي آسمان نمود و نگاهی به
طرف چپ و راست خود افکند و فرمود:
أشهد أن لا إله إلّا اللَّه وحده لاشریک له، وأنّ محمّداً عبده ورسوله.
آورده «387/ المناقب : 4 » 50 ضمن ح 9 . نظیر این روایت را ابن شهراشوب در / -1 دلائل الإمامه : 384 ح 2 ، بحار الأنوار : 8
است .
ص: 709
گواهی می دهم که معبودي جز خدا نیست ، یکتاست و شریکی ندارد و به راستی حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم
بنده و فرستاده اوست.
من از این امر در شگفت شده و از ترس بدنم لرزید، برخاستم و به خدمت امام رضا علیه السلام آمده و عرض کردم: امر
شگفتی از این مولود دیدم.
فرمود:
چه دیدي؟ عرض کردم: این کودك همین الآن چنین و چنان نمود.
( امام رضا علیه السلام تبسّمی نمود و فرمود: از این پس شگفتیهاي زیادي از او خواهی دید . ( 1
3 - باز در همان کتاب می خوانیم: محمّد بن [ابو] علاء گوید : / 1102
از قاضی القضاه، یحیی بن اکثم شنیدم ، پس از آن که تلاش زیادي نموده و با او مناظره کرده و به گفت وگو پرداختم و به او
مهربانی نموده و هدایایی براي او فرستادم ؛ از او در مورد علوم آل محمّد علیهم السلام پرسیدم.
او گفت : می گویم به شرط آن که تا من زنده هستم آن را کتمان نمایی، پس از مرگ من ، هر طور که دلت می خواهد ،
انجام بده .
روزي در شهر مدینه ، وارد مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شدم تا به طواف قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله
وسلم مشغول شوم، در این حال ، محمّد بن علیّ الجواد علیه السلام را دیدم که به طواف قبر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله
وسلم مشغول است . من با آن حضرت در مورد مسایلی که داشتم مناظره کردم و حضرت همه را پاسخ داد.
عرض کردم: سوگند به خدا ! می خواهم از مسأله اي بپرسم ، ولی به خدا ! از شما خجالت می کشم.
فرمود:
إنّی اُخبرك بها قبل أن تخبرنی وتسألنی عنها ، ترید أن تسألنی عن الإمام .
. -1 الثاقب فی المناقب : 504 ح 1
ص: 710
اینک من ، پیش از آن که تو بپرسی ، تو را از آن پرسش آگاه می نمایم، می خواهی در مورد امام بپرسی .
عرض کردم: سوگند به خدا! پرسش من همین بود .
فرمود: امام من هستم .
عرض کردم: نشانه و علامت آن چیست؟
در این هنگام ، عصایی که در دست آن حضرت بود به سخن درآمد و گفت :
إنّ مولاي إمام هذا الزمان ، وهو حجه اللَّه .
( به راستی که مولاي من، امام این زمان و حجّت خداوند است . ( 1
منسوب به شیخ مفید قدس سره آمده است : علی بن خالد (که داراي « اختصاص » 4 - باز در همان منبع و نیز در کتاب / 1103
مذهب زیدي بود) ، گوید:
من در سامرّاء در محلّه عسکر بودم، شنیدم که شخصی را از ناحیه شام دستگیر کرده، به زنجیر بسته و در آنجا زندانی نموده
اند . می گفتند: (از حق خبر می دهد) و ادّعایی دارد .
من خودم را به زندان رساندم و از دربانان اجازه گرفته و وارد اتاق او شدم، متوجّه شدم که او داراي فهم و عقل است .
گفتم: فلانی ! قصّه تو چیست؟
گفت: من یکی از ساکنین شام هستم، همواره در مکانی که سر مطهّر امام حسین علیه السلام را نصب کرده بودند، به عبادت
خداي متعال مشغول بودم، شبی رو به محراب مشغول ذکر بودم، ناگاه شخص بزرگواري را در برابر خود دیدم، نگاهش کردم
. او به من فرمود:
برخیز! من برخاستم ، او اندکی با من راه رفت، ناگاه دیدم در مسجد کوفه هستم ، به من فرمود: آیا این مسجد را می شناسی ؟
68 ح 46 . نظیر این / -1 الثاقب فی المناقب : 508 ح 1 (در این منبع آمده : او حجّت خدا بر مردم است) ، بحار الأنوار : 50
آورده است . « 393 و 394 / المناقب : 4 » روایت را ابن شهراشوب در
ص: 711
عرض کردم : آري ، این مسجد کوفه است .
او در آن مسجد مشغول نماز شد، من نیز به همراه او نماز خواندم، آنگاه از آنجا بیرون رفت ، من نیز به همراه او بیرون رفتم و
اندکی باهم راه رفتیم، ناگاه دیدم در مکّه هستیم، او کعبه را طواف می نمود، من نیز مشغول طواف شدم.
آنگاه بیرون آمد و اندکی راه رفتیم، ناگاه دیدم من در شام ، در همان جایی که مشغول عبادت بودم، هستم و آن شخص از
دیدگانم غایب شد و من از آنچه دیده بودم در شگفت و ترس بودم.
سال دیگر فرا رسید، باز آن شخص بزرگوار را همان جا دیدم، خوشحال شدم، مرا خواست و من پاسخ دادم و همانند سال
پیش مرا به آن مکان هاي مقدّس سیر داد و سرانجام به شام بازگرداند.
هنگام جدایی فرا رسید، به او عرض کردم: سوگند به حق کسی که این توانایی را به تو ارزانی نموده ، تو کیستی ؟
وي لختی سر مبارك خویش را به پایین انداخت، آنگاه نگاهی به من کرده و فرمود:
أنا محمّد بن علیّ بن موسی علیهم السلام .
من محمّد بن علیّ بن موسی هستم .
این خبر شایع شد و به گوش محمّد بن عبدالملک زیات، وزیر معتصم رسید، وي عدّه اي از مأموران خود را براي دستگیري
من فرستاد، آنان مرا با زنجیرهاي آهنین بسته، و به سوي عراق روانه کردند، و همان گونه که می بینی مرا زندانی کرده و به
ادّعاي محال متّهم ساخته اند .
به او گفتم: آیا می خواهی این جریان را به محمّد بن عبدالملک برسانم؟
گفت: آري ، برسان .
من قصّه او را نوشته و جریان را توضیح داده و طیّ نامه اي به محمّد بن
ص: 712
عبدالملک دادم .
وزیر، در پشت ورقه نوشت: به او بگو : کسی که تو را در یک شب از شام به سوي کوفه و از کوفه به مدینه و از آنجا به مکّه
و از آنجا به شام سیر داده از این زندان خلاص نماید .
من از این پاسخ ناراحت شده و غمگین گشتم، و دلم به حال آن بنده خدا سوخت و با حزن و اندوه بازگشتم . فردا صبح به
طرف زندان رفتم تا او را به صبر و رضا وادارم ، جمعیّت زیادي از مردم ، به همراه عدّه اي از لشکریان، زندانبانان و پاسبانان
را دیدم که ترس و وحشت بر وجود آنان حاکم بود ، از حال آنان پرسیدم .
گفتند: آن زندانی را که از شام آورده بودند، شب گذشته مفقود شده و معلوم نیست به زمین رفته یا پرنده اي او را ربوده
است.
( وقتی علیّ بن خالد این صحنه را می بیند، به امامت امام جواد علیه السلام معتقد می شود و اعتقاد نیکویی پیدا می کند . ( 1
5 - باز در همان کتاب آمده است: علیّ بن اسباط گوید: / 1104
همراه امام جواد علیه السلام از کوفه خارج شدم، حضرت سوار بر الاغی بود، در بین راه، گلّه گوسفند عبور می کرد،
گوسفندي از گلّه جدا شده و به سوي حضرت آمد، آن گوسفند نزدیک حضرت رسید و صدایی کرد.
امام جواد علیه السلام آن را نگه داشت و به من دستور داد تا چوپان را احضار نمایم.
من فرمان مولایم را انجام دادم، وقتی چوپان آمد، امام جواد علیه السلام به او فرمود:
نقل شده است ، و « 200 ح 6 / صراط المستقیم : 2 » -1 الثاقب فی المناقب : 510 ح 2 . این روایت به صورت اختصار در
38 ح 3 (با اندکی تفاوت) نقل گردیده است . / 498 و بحار الأنوار : 50 / 359 ، المناقب : 3 / همچنین در کشف الغمّه : 2
ص: 713
اي چوپان ! این گوسفند از تو شکایت می نماید و گمان می کند که در دوشیدن شیر به آن ستم می نمایی، شب هنگام وقتی
نزد صاحبش باز می گردد شیر ندارد، از ستم بر او دست بردار و گر نه دعا می کنم تا خداوند عمرت را کوتاه کند.
گواهی می دهم که معبودي جز خدا نیست و به راستی که حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم پیامبر خدا » : چوپان گفت
از شما می خواهم بفرمایید از کجا متوجّه این امر شدید ؟ ، « است و تو وصیّ و جانشین پیامبري
امام جواد علیه السلام فرمود:
( نحن خزّان اللَّه علی علمه، وغیبه وحکمته، وأوصیاء أنبیائه، وعباد مکرمون . ( 1
ما خزانه داران دانش، غیب و حکمت خدا هستیم، ما اوصیاي پیامبران او و بندگان ارجمند هستیم.
6 - باز در همان کتاب آمده است: حسن بن علی از پدرش علی نقل می کند که گوید: / 1105
شخصی نزد امام جواد علیه السلام آمد و عرض کرد: اي فرزند رسول خدا! من از دوستان شما هستم ، پدرم در اثر مرگ
ناگهانی از دنیا رفت، او داراي هزار دینار بود، من از محل اموال او اطّلاعی ندارم و اهل و عیال زیادي دارم، اینک مرا بی نیاز
نمایید.
امام جواد علیه السلام فرمود:
إذا صلّیت العشاء الآخره فصلّ علی محمّد وآل محمّد مائه مرّه ، فإنّ أباك یأتیک ویخبرك بأمر المال ؛
وقتی نماز عشا را خواندي صد مرتبه بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام صلوات فرست، پدرت (به خواب تو) می آید و محل
اموالش را به تو می گوید .
. -1 الثاقب فی المناقب : 522 ح 3
ص: 714
آن شخص دستور امام علیه السلام را انجام داد، شب در عالم خواب پدرش را دید ، او گفت: فرزندم ! اموالم در فلان مکان
است، بردار .
او در عالم خواب به آن مکان رفت و هزار دینار را برداشت و پدرش ایستاده بود، گفت: فرزندم! اینک نزد فرزند رسول خدا
صلی الله علیه وآله وسلم برو و به او خبر بده که تو این اموال را برداشتی و من تو را راهنمایی کردم ، چرا که آن حضرت به
من امر فرمود.
آن مرد آمد و جریان را خدمت امام جواد علیه السلام رساند و عرض کرد : حمد و سپاس خدایی را که تو را گرامی داشته و
( برگزید . ( 1
7 - باز در همان منبع آمده است: ابوصلت هروي گوید: / 1106
در مجلس امام جواد علیه السلام حضور پیدا نمودم، در این محفل ، گروهی از شیعیان و دیگران نیز حضور داشتند، شخصی
برخاست و عرض کرد: آقاي من! قربانت گردم.
پیش از آن که سخنش را ادامه دهد امام جواد علیه السلام فرمود:
نمازت را شکسته نخوان، و بنشین.
آنگاه شخص دیگري برخاست و گفت: مولاي من! قربانت گردم .
باز پیش از آن که سخنش را ادامه دهد امام جواد علیه السلام فرمود:
اگر کسی را پیدا نکردي، آن را به آب بیانداز که به اهلش می رسد.
او نیز نشست، وقتی مجلس تمام شد و همه رفتند عرض کردم: قربانت گردم، آقاي من! چیز شگفت انگیزي دیدم؟! فرمود:
آري، در مورد آن دو مرد می پرسی؟
عرض کردم: آري، اي سرور من !
امام جواد علیه السلام فرمود: شخص اوّل برخاست تا در مورد کشتیبان بپرسد که
. -1 الثاقب فی المناقب : 522 ح 5
ص: 715
آیا می تواند در کشتی نمازش را شکسته بخواند.
عرض کردم: لا یقصّر ، لأنّ السفینه بمنزله بیته لیس بخارج منها .
نه، شکسته نخواند، زیرا کشتی به منزله خانه اوست و از آن خارج نمی شود.
و آن دیگري برخاست تا بپرسد در صورتی که مستحقّی از شیعیان ما پیدا نکند ، زکات مالش را به چه کسی بدهد؟
عرض کردم: إن لم تجد أحداً من الشیعه فارم بها فی الماء ، فإنّها تصل إلی أهلها .
( اگر نتوانستی کسی از شیعیان ما را پیدا کنی، زکات مالت را به آب بینداز که به اهلش می رسد . ( 1
8 - باز در همان منبع آمده است: اسماعیل بن عباس هاشمی گوید : / 1107
روزي خدمت امام جواد علیه السلام شرفیاب شده و از تنگی زندگی خود شکوه نمودم.
حضرت ، سجّاده خویش را بلند نمود و از میان خاك شمش طلایی برداشت و به من داد. من شمش طلا را به بازار برده و به
( صرّاف دادم که شانزده مثقال طلاي خالص داشت . ( 2
می نویسد: علیّ بن عباس ( 3) گوید: « تفسیر عیّاشی » 9 - در / 1108
من عازم مصر بودم، پیش از سفرم به مدینه رفته و خدمت امام جواد علیه السلام شرفیاب شدم، در آن موقع آن حضرت پنج
ساله بود، من با دقّت به حضرت می نگریستم تا وقتی به مصر رفتم قد و قامت حضرتش را به یارانم توصیف نمایم.
. -1 الثاقب فی المناقب : 523 ح 6
49 ح / 368 و بحار الأنوار : 50 / 383 ح 12 ، کشف الغمّه : 2 / -2 الثاقب فی المناقب : 526 ح 12 . این روایت در الخرائج : 1
26 نیز نقل شده است .
است ، چنانچه در منابع دیگر نیز چنین « علیّ بن اسباط » -3 به نظر می رسد که اشتباهی رخ داده ، چرا که راوي این حدیث
آمده است .
ص: 716
در این هنگام امام جواد علیه السلام نگاهی به من کرد و فرمود:
یا علیّ ! إنّ اللَّه أخذ فی الإمامه ، کما أخذ فی النبوّه .
اي علی! خداوند متعال ، امامت را انتخاب نموده؛ همچنان که پیامبري را برگزیده .
؛ (1) « وَلَمّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَعِلْماً » ( : (و این آیه را قرائت فرمود
. « و هنگامی که به بلوغ و قوّت رسید ما حکم (نبّوت) و دانش را به او دادیم »
؛ (2) « وَآتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً » : و (آیه دیگري را قرائت) فرمود
. « و ما فرمان (نبوّت) را در کودکی به او دادیم »
فقد یجوز أن یعطی الحکم ابن أربعین سنه، ویجوز أن یعطیه الصبیّ؛
پس به راستی جایز است که خداوند حکم نبوّت و امامت را به انسان چهل ساله عطا کند ، همچنان که رواست آن را به
( کودکی نیز عطا فرماید . ( 3
10 - در مناقب ابن شهراشوب آمده است: / 1109
حکیمه، دختر امام کاظم علیه السلام گوید : نزدیک زایمان خیرزان، مادر امام جواد علیه السلام بود، امام رضا علیه السلام مرا
خواست و فرمود :
یا حکیمه ! إحضري ولادتها .
اي حکیمه! هنگام زایمان خیزران است نزد او بمان.
آنگاه مرا به همراه قابله به اتاق راهنمایی کرد، و چراغی براي ما روشن نمود و در را به روي ما بست .
شب هنگام ، وقتی درد زایمانش شدید شد ، در برابرش تشتی بود ، در همان حال چراغ اتاق خاموش شد، ما از این امر
ناراحت شدیم، ولی دیري نپایید که چهره ماه امام جواد علیه السلام طلوع نمود و وجود نازنین آن حضرت در تشت قرار
گرفت ، پرده نازکی به شکل لباس بر تن داشت که
. -1 سوره یوسف ، آیه 22
. -2 سوره مریم ، آیه 12
384 ح 14 نقل شده است . / 20 ح 6 و 37 ح 1 . نظیر این روایت در الخرائج : 1 / -3 بحار الأنوار : 50
ص: 717
از آن نور می درخشید و اتاق را روشن نمود من او را برداشته و در بغلم نشاندم و این پرده نازك را از او برداشتم .
امام رضا علیه السلام تشریف فرما شد و درب را گشود ، ما او را آماده کرده بودیم ، آن حضرت او را گرفت و در گهواره اي
گذاشت و به من فرمود:
یا حکیمه ! إلزمی مهده .
اي حکیمه ! مواظب او باش و از کنار گهواره اش دور نشو.
حکیمه گوید: من به پرستاري آن حضرت مشغول بودم، وقتی سه روزه شد، چشمانش را به سوي آسمان نمود و نگاهی به
طرف چپ و راست افکند و فرمود:
أشهد أن لا إله إلّا اللَّه ، وأشهد أنّ محمّداً رسول اللَّه ؛
گواهی می دهم که معبودي جز خدا نیست و به راستی که حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم پیامبر خداست
من از این امر در شگفت شده و با ترس برخاستم و به خدمت امام رضا علیه السلام آمده و عرض کردم: امر شگفتی از این
مولود شنیدم . فرمود:
چه شنیدي ؟ من جریان را تعریف کردم .
حضرت فرمود: یا حکیمه ! ما ترون من عجائبه أکثر .
( اي حکیمه ! از این پس ، شگفتیهاي زیادي از او خواهی دید . ( 1
آمده است : « ارشاد » و « اعلام الوري » 11 - در دو کتاب ارزشمند / 1110
معمّر بن خلّاد گوید: در محضر امام رضا علیه السلام بودم که مواردي چند از علامات امام را بیان نمود، آنگاه فرمود:
چه نیازي به این علامات دارید؟ این فرزندم ابو جعفر علیه السلام است که جانشین خودم نموده و در مکانم قرار دادم.
10 ح 10 . نظیر این روایت در ص 708 ح 2 همین مجلّد گذشت . / 394 ، بحار الأنوار : 50 / -1 المناقب : 4
ص: 718
حضرت سخن خود را ادامه داد و فرمود:
إنّا أهل بیت یتوارث أصاغرنا أکابرنا القُذّه بالقُذّه .
( ما خاندانی هستیم که کوچکترهایمان از بزرگترهایمان به طور مساوي بی کم و کاست، ارث می برند . ( 1
می نویسد: کلیم بن عمران گوید: « عیون المعجزات » 12 - در / 1111
به امام رضا علیه السلام عرض کردم: دعا کنید تا خداوند فرزندي براي شما عنایت فرماید . حضرت فرمود:
تنها یک فرزند براي من روزي می شود و او از من ارث می برد .
وقتی امام جواد علیه السلام متولّد شد، امام رضا علیه السلام به یارانش فرمود:
قد ولد لی شبیه موسی بن عمران ، فالق البحار ، وشبیه عیسی بن مریم قدّست اُمّ ولدته ، قد خلقت طاهره مطهّره .
فرزندي براي من متولّد شد که همانند موسی بن عمران است که دریاها را می شکافد و همانند عیسی بن مریم است که مادر
پاکیزه اي دارد، به راستی که پاك و پاکیزه آفریده شده است.
آنگاه امام رضا علیه السلام فرمود:
یقتل غصباً فیبکی له وعلیه أهل السماء ، ویغضب اللَّه تعالی علی عدوّه وظالمه ، فلایلبث إلّا یسیراً حتّی یعجّل اللَّه به إلی عذابه
الألیم وعقابه الشدید .
این فرزندم از روي ستم و خشم کشته می شود، اهل آسمان بر او می گریند، و خداوند متعال بر دشمن ستمگرش غضب می
نماید و اندکی نمی گذرد که خداوند او را به عذاب دردناك و کیفر شدید خود گرفتار می نماید .
( امام رضا علیه السلام تمام شب را در کنار گهواره فرزندش می نشست و بر او لالایی می خواند. ( 2
. 21 ح 9 / 93 ، الإرشاد : 318 ، بحار الأنوار : 50 / -1 إعلام الوري : 2
. 15 ح 19 / -2 بحار الأنوار : 50
ص: 719
13 - علیّ بن مهزیار - یار باوفاي امام جواد علیه السلام - گوید: / 1112
از شهر اهواز نامه اي به خدمت مولایم امام جواد علیه السلام نوشته و از کثرت زلزله در آن شهر به خدمتش شکوه نموده ،
عرض کردم: آیا اجازه می فرمایید از آن شهر خارج شویم؟
حضرت در پاسخ مرقوم فرمودند:
لاتتحوّلوا عنها ، وصوموا الأربعاء والخمیس والجمعه واغتسلوا وطهّروا ثیابکم وأبرزوا یوم الجمعه، وادعوا اللَّه، فإنّه یدفع عنکم.
از شهر خارج نشوید، بلکه سه روز چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را روزه بگیرید و روز جمعه غسل کنید و پاکیزه ترین لباسهاي
خود را بپوشید و بیرون روید و به سوي خداوند دعا کنید که خداوند زلزله را از شما دفع می نماید.
( می گوید: ما طبق دستور مولایمان عمل نمودیم و زمین آرام گرفت . ( 1
می نویسد: بزنطی گوید: « عیون اخبار الرضا علیه السلام » 14 - در کتاب / 1113
نامه اي از سوي امام رضا علیه السلام به فرزندش امام جواد علیه السلام ابلاغ شده بود که بر فرزندش خواندم، در آن نامه
آمده بود:
یا أبا جعفر ! بلغنی أنّ الموالی إذا رکبت أخرجوك من الباب الصغیر، وإنّما ذلک من بخل بهم لئلّا ینال منک أحد خیراً ،
فأسألک بحقّی علیک لایکن مدخلک ومخرجک إلّا من الباب الکبیر ، وإذا رکبت فلیکن معک ذهب وفضّه ، ثمّ لایسألک
أحد إلّا أعطیته.
اي ابا جعفر! باخبر شدم که غلامان به هنگام بیرون رفتنت، تو را از درب کوچک بیرون می برند و این به جهت بخلی است
که آنان دارند و دوست دارند از دست تو خیري به کسی نرسد . به خاطر حقّی که بر تو دارم ! می خواهم ورود و خروج تو
جز از درب عمومی نباشد، وقتی خواستی
. 101 ح 14 / 150 ضمن ح 8 و 50 / 555 ح 6 (با اندکی تفاوت) ، بحار الأنوار : 91 / -1 علل الشرائع : 2
ص: 720
بیرون روي به همراهت طلا و نقره بردار، و هر که از تو درخواست کمک نمود، به او احسان کن.
اگر از عموهایت خواستند که به آنان کمک نمایی کمتر از پنجاه دینار نده، و زیاد هم بخشیدي اختیار با توست و اگر از عمّه
هایت کمک خواستند کمتر از بیست و پنج دینار نده و زیاد هم بخشیدي اختیار با توست، و این بدین جهت است که می
خواهم خداوند مقام تو را بلند فرماید. در راه خدا انفاق کن و نترس که از ناحیه صاحب عرش گرفتار فقر و تنگدستی شوي.
(1)
می نویسد: حسن بن شمّون گوید: نامه اي را که امام جواد علیه السلام « بحار الانوار » 15 - علّامه مجلسی رحمه الله در / 1114
به دستخطّ مبارك خود براي علیّ بن مهزیار نوشته بود، خواندم . در آن نامه آمده بود:
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]، یا علیّ ! أحسن اللَّه جزاك ، وأسکنک جنّته ، ومنعک من الخزي فی الدنیا والآخره ، وحشرك اللَّه
معنا .
یا علیّ ! قد بلوتک وخیّرتک فی النصیحه والطاعه والخدمه والتوقیر والقیام بما یجب علیک ، فلو قلت : إنّی لم أر مثلک
لرجوت أن أکون صادقاً ، فجزاك اللَّه جنّات الفردوس نزلًا .
فما خفی علیّ مقامک ولاخدمتک فی الحرّ والبرد فی اللیل والنهار ، فأسأل اللَّه إذا جمع الخلائق للقیامه أن یحبوك برحمه
( تغتبط بها ، إنّه سمیع الدعاء . ( 2
[بنام خداوند بخشنده مهربان] ، اي علی! خداوند به تو جزاي نیکو دهد، و تو را در بهشت خود جاي داده و از رسوایی دنیا و
آخرت حفظ کرده و با ما محشور نماید.
اي علی! به راستی که تو را آزمودم و تو را براي نصیحت، اطاعت، خدمت، بردباري و انجام وظایفی که به عهده داري ،
برگزیدم، اگر بگویم: من همانند
. 121 ح 24 / 102 ح 16 و 96 / 7 ح 20 ، بحار الأنوار : 50 / -1 عیون أخبار الرضا علیه السلام : 2
. 105 ذیل ح 22 / -2 بحار الأنوار : 50
ص: 721
تو را سراغ ندارم ، امیدوارم که در این گفته راست گو باشم، خداوند پاداش تو را سکونت در بهشت برین قرار دهد .
مقام تو در نزد من و نیز خدمت تو براي من در گرما و سرما و شب و روز ، بر من پنهان نیست، از خداوند متعال می خواهم در
روز قیامت که همه خلایق را جمع می نماید ، تو را عنایتی از رحمتش دهد که همه خلایق براي مقام والاي تو غبطه بخورند،
که او شنونده دعاست .
می نویسد: مغیره بن محمّد مهلبی گوید : « مقتضب الأثر » 16 - در کتاب / 1115
یکی از شعراي نامی، بنام عبداللَّه بن ایّوب خریبی ، اخلاص تامّی نسبت به امام رضا علیه السلام داشت .
وي اشعاري را پس از شهادت امام رضا علیه السلام سروده - البتّه ما همه اشعار را نقل نمی کنیم، بلکه آنچه اینجا مورد نیاز
است، می آوریم - او در آن اشعار امام جواد علیه السلام را مورد خطاب قرار داده و می گوید:
یابن الذبیح ویابن عراق الثري
طابت أرومته وطاب عروقا
یابن الوصیّ وصیّ أفضل مرسل
أعنی النبیّ الصادق المصدوقا
ما لفّ فی خرق القوابل مثله
أسد یلفّ مع الخریق خریقا
یا أیّها الحبل المتین متی أعذ
یوماً بعقوله أجده وثیقا
أنا عائذ بک فی القیامه لائذ
أبغی لدیک من النجاه طریقا
لایسبقنی فی شفاعتکم غداً
أحد فلست بحبّکم مسبوقا
یابن الثمانیه الأئمّه غرّبوا
وأبا الثلاثه شرّقوا تشریقا
إنّ المشارق والمغارب أنتم
جاء الکتاب بذالکم تصدیقا
اي فرزند اسماعیل ذبیح! و اي فرزند رگه ها و ریشه هاي زمین! که اصل و ذات و رگ هاي تو پاك گردید .
اي فرزند جانشین بهترین پیامبران ؛ یعنی حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم که راستگو و تصدیق شده است .
تاکنون قابله ها مانند او را در خرقه نپیچیده اند، شیري که از شجاعت ، طعمه
ص: 722
خویش را به طعمه دیگري می پیچید .
اي ریسمان محکم و استوار ! هر زمان که به آستانه خانه ات فرود آمده و به ریسمان محکمت چنگ زنم آن را محکم و قابل
اطمینان می یابم .
من در روز رستاخیز به تو پناه می آورم و در پناه تو هستم؛ و راه نجات را از طریق تو می جویم .
فرداي قیامت ، براي شفاعت شما از من ، کسی پیشی نخواهد گرفت ؛ چرا که از من در محبّت شما سبقت گرفته نشده است .
( اي فرزند پیشوایان هشتگانه اي که غروب کردند ! و اي پدر بزرگوار سه امام همامی که ظاهر خواهند شد ! ( 1
( به راستی که شرق و غرب جهان شما هستید ، و کتاب خداوند نیز این را براي شما تصدیق نموده است . ( 2
موعظه و اندرزي از امام جواد علیه السلام : (امام جواد علیه السلام در یک سخن زیبایی می فرماید: )
کیف یضیّع من اللَّه کافله؟ وکیف ینجو من اللَّه طالبه؟ ومن انقطع إلی غیر اللَّه وکّله اللَّه إلیه ، ومن عمل علی غیر علم [ما] أفسد
( أکثر ممّا یصلح . ( 3
چگونه ضایع می شود، کسی که خداوند کفیل اوست؟
و چگونه نجات پیدا می کند کسی که خداوند در جست و جو و تعقیب اوست! هر کس به غیر خدا دل ببندد ، خداوند او را
به آن واگذارد .
هر کس بدون دانش کاري را انجام دهد ، خرابکاري او از اصلاحش بیشتر می شود .
شاید کنایه از وفات و شهادتشان می باشد ، همان گونه که « هشتگانه » -1 علّامه مجلسی رحمه الله می فرماید : منظور از غروب
کنایه از « تغریب » کنایه از ظهور آن بزرگواران است . یا این که در معرض ظهور هستند . و « تشریق سه گانه » منظور از
سکونت غالب آنان یا ولادتشان در شهرهاي حجاز و یثرب است ، که این شهرها نسبت به عراق در بخش غربی واقع هستند .
. 325 ح 7 / -2 مقتضب الأثر : 50 و 51 ، بحار الأنوار : 49
. 364 ح 5 / -3 بحار الأنوار : 78
ص: 723
بخ